- ۲۸ خرداد ۰۱ ، ۱۹:۲۶
یک حلقهی گمشده در زندگی داشتم که همین چند روز پیش کشفش کردم. "خودمراقبتی". تقریبا تو زندگی خیلی از ماها هست، بهش اهمیتی نمیدیم و تاوقتی بهش رسیدگی نکنیم، احساس خوبی نخواهیم داشت. تصمیم گرفتم هرطور که شده جمعه ها چند ساعت را به خودم اختصاص بدهم و تنها باشم. قسمت "آرامش" روح و جسمم به مراقبت بیشتری احتیاج دارد. این مراقبت میتواند " رستوران رفتن باشد، استخر رفتن ، پیادهروی، صحبت کردن با یک رفیق، کتاب خواندن، موسیقی گوش دادن ، رانندگی کردن" یا هرکاری که دوست داری باشد.
حسین علیزاده ساز میزند. موسیقی درچشم باد را. از شنیدنش سیر نمیشوم. الآن بیشتر از ۱۰ سال است که این قطعه را گوش میدهم و هربار شنیدنش برایم لذتبخشتر از بار قبل است.
خودم را در آغوش گرفتهام.موسیقی گوش میدهم. کتاب مورد علاقهام را میخوانم. یاد میگیرم. گاهی به خانهی رفیق میروم و مختصر گپ و گفتی میکنیم. به گلها رسیدگی میکنم. گلبرگهایشان را نوازش میکنم. بیشتر با خودم خلوت میکنم. خلوتی خالی از هر فکر و ملاحظهای...
امروز اولین مینی پروژه رو انجام دادم. هر روز رفیق پیام میده و میپرسه درس چطور پیش میره ؟ میگم خوبه. خیلی خوبه. دقیقا همونطور که دوست دارم داره پیش میره. حتی جلوتر از برنامهریزی که نوشته بودم ، هستم. و با هم فکر آیندهای رو میکنیم که روشنه. خیلی روشن...
استاد میگه :"همه میدونیم #ff0000 کد رنگ قرمزه یا اگر هم ندونیم تو چند تا سایت بگردیم وسرچ کنیم میتونیم بفهمیم و کد رنگهای مختلف رو هم پیدا کنیم. اما بپرس و برو دنبالش که چرا این کد میشه رنگ قرمز. چرا یه کد دیگه رنگش فرق میکنه. هیچ چیزی رو همینطوری قبول نکن و سَرسَری یاد نگیر. "
ترکیب طلایی ظهر روز تعطیل/کتاب/درس/باد خنک کولر/صدای بچهها/نوری که افتاده روی میز شلوغ مورد علاقهم/چای که منتظرم دم بکشه و گلدون کوچیک شمعدونی.