یک جای کار میلنگد
سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۵:۰۰ ب.ظ
انگار یک جایش میلنگد. دقیقا نمیدانم از کی شروع کرده به لنگیدن. ولی این روزها بیشتر دارم لنگیدنش را میبینم. جلوی چشمهایم. میخواهد پاشد بایستد قد علم کند بگوید ببین من همانم. همان شیر بیشهی چندوقت پیش. اما نمیتواند. سخت است. سعی میکنم لنگیدنش را نبینم. به روی خودم نمیآورم. ادامه میدهم. ادامه میدهم تا فکر نکند واقعا دارد میلنگد. چشمانم را میبندم و لبخند میزنم. خسته ام. خستگیام را نمیبیند. با چشمان خسته بهش لبخند میزنم... او هم لنگیدنش را نمیبیند ...