زندگی جریان دارد ...
قدردان اون ۴؛ ۵ نفری هستم که هر بار میرم در قسمت آمار ها میبینم اومدن اینجا و یه سری زدن. خیلی خوش اومدید. دوست دارم خیلی بیشتر از این روزها بنویسم اما امان از وقت کم و سر شلوغ. به مناسبت ماه مبارک هر روز برنامه داریم و هر شب تا سحر بیدارم و کارها رو پیش میبرم. کتاب میخونم و روزها بیشتر با بچه ها بازی میکنم. برنامه ریزی جدیدی برای بازیها و فعالیتهامون نوشتم و از فردا قراره اجراش کنیم. چند تا کار عقب افتاده داشتم که حسابی ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود. این دو هفته انجامشون دادم و خیالم کمی راحت شد. چند شبی هست به دفتر برنامهریزی سر نزدم و کارها رو ننوشتم. چرا ؟ چون اصلا وقت نکردم. و از این بابت کمی ناراحتم. نوشتن همیشه حس خوبی بهم میده و این باعث میشه با تمرکز بیشتری کارها رو پیش ببرم. دوست دارم بعد از ماه مبارک یک کتاب آشپزی همه فن حریف بخرم و دستی به سر و روی آشپزیم بکشم. دوست دارم با مزهها بازی کنم. دنیای غذا و طعمها رو دوست دارم. علیالخصوص الآن که دو تا آشپز کوچک هم همراهیام میکنن. الآن احساس شکرگذاری و کمی خستگی برام حاضره. شب خوش.
توی وبلاگم یه سری پیام قدیمی از وبلاگ به رنگ چادرم با آدرس پرشین بلاگ پیدا کردم. سوالم اینه که اون وبلاگ هم برای شما بود؟
اگر اینطوره که چقدر دوستیمون قدیمیه😳😍