به رنگ چادرم

Wife / Mom
به رنگ چادرم

علاقمند به کتاب، چای، گل، موسیقی و فیلم
مشتاق رشد و یادگیری

کودکِ دورنِ تقریبا ناامیدم

چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۲:۵۰ ب.ظ

داشتم ناهار میخوردم که کنترل تلویزیون رو برداشتم و داشتم بین شبکه ها میگشتم که رسیدم به شبکه ی سلامت و دکتر علی بابایی‌زاد. از خیلی قبل تر هم با آقای پدر برنامه های ایشون رو نگاه میکردیم . موضوع برنامه پیش‌نویس های زندگی بود. شخصی از قله بالا میرود و هنگامی که به فتح قله نزدیک میشود آن را رها کرده و برمیگردد . آیا این عبارت گوشه ای از زندگی شماست ؟ بله . این تصویر گوشه ای از زندگی من بود و هست . من از نوجوانی بر اساس هیجاناتی که داشتم همیشه دوست داشتم کار های مختلفی رو امتحان کنم . ورزش های مختلفی رو یادبگیرم . زبان های گوناگون . رشته های درسی مختلف . در همه ی این ها من یک روند تقریبی رو طی میکردم . تقریبا تا قسمتی از مسیر رو میرفتم و هنگامی که داشتم به پیروزی نزدیک میشدم تا یک‌باره رهاشون میکردم . همیشه هم ضربه ی روحی بدی میخوردم . انگار یک چیزی از درون نمیذاشت من موفق بشم . انگار داشتم افرادی رو راضی نگه میداشتم با این شکست هام. تکواندو جودو کونگ فو والیبال بدمینتون بدن‌سازی ، انگلیسی فرانسه ، ریاضی فیزیک تجربی هنر ، سه تار دف تنبک ، ... دوست داشتنی های من بودند که هیچ وقت نشد تا قله برسونمشون . مهار موفق نباش . کودک درون‌م هیچ وقت نمیتونست موفقیت من رو ببینه . اهداف من بزرگ بود . مثل ماهی . ماهی های بزرگ و قشنگی که ته اقیانوس بودن و این مشکل "من" بود که نمیتونستم از محدوده ی امن‌م بیرون بیام . ولی "من" سعی میکرد دنبال ماهی های کوچیک و اهداف خیلی کوچیک تر بگرده . برنامه ریزی نداشتم و یا اگر داشتم مناسب نبود. هوشمندانه نبود . یک نفر همیشه به من میگفت " تو نمیتونی " ، " برو از بقیه یاد بگیر " ، " بقیه رو ببین " جملات آشنایی که یادم اومد همیشه یک نفر اون ها رو داره داخل مغز من میکنه . یک نفر خیلی نزدیک به من که میتونست الآن عامل تمام موفقیت هام باشه . ولی شد دلیل تمام شکست هام . حرف های سرد از جنس "مقایسه کردن" . مقایسه کردن من با تمام دخترهای شکست خورده ی فامیل . سرکوب هایی که هیچ وقت فراموش نمیکنم . جملات سردی که باعث روندن من از خانواده شد . " تو قوی نیستی " ، این جمله رو بارها و بارها شنیدم و مثل میخ داخل سنگ وجودم فرو رفت که من نمیتونم چون قوی نیستم . مقایسه نکنید . شما رو به هر کسی که میپرستید کودکان‌تون رو با کسی مقایسه نکنید . سرکوب نزنید حتی شده اگر بعدش خواستید معذرت خواهی کنید . آینده و لحظه به لحظه ی زندگی فرزندتون و شما به اتش کشیده میشه بدون اینکه خبر داشته باشید . برم ناهارم رو بخورم که یخ کرد !

  • ۹۶/۱۱/۱۱
  • مهربان بانو

دکتر علی بابایی زاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی